خانم ف زن خوشبختی است
یکی از کارهای جالب مجله مترجم آن است که قسمتی دارد در آن جا متون زبان اصلی را با ترجمه آن مقایسه می کند و نقدی بر آن می نویسد .مثلا در این شماره قسمتی از ترجمه شاملو و به آذین از دن آرام را آورده.البته در مورد زبان فرانسه این کار چندان صورت نگرفته اما کار جالبی ست.من هم قسمتی از داستان "خانم ف زن خوشبختی است" نوشته زویا پیرزاد را که در شماره چهار نشریه Revue De Téhéran به چاپ رسیده و ترجمه خوبی هم هست آورده ام اما چون توانایی اش را ندارم نقدی نمی نویسم.خودتان بخوانید و برداشت کنید.خب برای دوستانی که مترجم نخوانده اند بگویم که چهارده سال است بصورت فصلنامه به چاپ می رسد و برای دوستانی که به ترجمه ، تخصصی نگاه می کنند بسیار مفید است و همه جا هم پیدا نمی شود .یا باید به شهر کتاب بروید و یا از دفتر های نشرهای معروف سراغ بگیرید اما در دانشگاه فردوسی مشهد چاپ می شود و تلفنش هم 8430730-0511 است و Revue De Téhéran هم که تا به حال چهار شماره در آمده و اولین مجله فرانسه زبان چاپ ایران است و تازه شروع کرده به فعالیت و باید کمکش کرد و جای پیشرفت دارد و شماره اش 29993615-021 است.
Madame F. est une femme heureuse. Tout le monde partage cet avis. Tous les samedis matins, sa mère l'encense avec de la rue sauvage en invoquant : " Que les yeux des jaloux crèvent de dépit ! ". La mère de Madame F. est convaincue que l'encensement du samedi dans la matinée de meilleur augure. Il y a déjà vingt-cinq ans que Madame F. s'est mariée avec Monsieur F. Celui-ci est un brave type. Tout le monde partage cet avis. Traduit du persan par: Reza ZATALYAN |
خانم ف زن خوشبختی است.این را همه می گویند.مادر خانم ف هر صبح شنبه برای دخترش اسفند دود می کند و از ته دل می گوید "تا بترکد چشم حسود."مادر خانم ف معتقد است دود کردن اسفند صبح روزهای شنبه شگونش بیشتر است. خانم ف بیست و پنج سال است با آقای ف ازدواج کرده.آقای ف مرد خوبی است.این را همه می گویند. قسمتی از داستان "خانم ف زن خوشبختی است" نوشته زویا پیرزاد. |
زویا پیرزاد را هم که خودتان بهتر از من می شناسید و حرف ها و حدیث ها درباره اش زیاد است.خیلی ها داستانهایش را اتفاقی در داستان نویسی ایران می دانند و گروهی کارهایش را اتفاقی می دانند و گروهی می گویند انگار از کارگاه داستان نویسی پا شده است آمده.خلاصه من بعضی کارهایش را می پسندم.قرار بود نقد ننویسم چون در جایگاهش نیستم اما دقت کنید چقدر راحت می شود داستان های او را به فرانسه برگرداند البته اگر دامنه ی لغات قوی دارید.شاید کتاب خارجی زیاد خوانده است و تحت تاثیر ادبیات مدرن اروپاست اما این هم ایراد نیست که! به سهراب سپهری و فروغ فرخ زاد نگاه کنید و شعرهای ژاک پرور رو هم بخونید و ببینید چقدر شباهت دارند!سرتان را درد آوردم.
Bonne année
ما می میریم
تا عکاس "تایمز" جایزه بگیرد
ما می میریم سید الیاس علوی ما می میریم تا شاعران بیمار شعر بگویند ما می میریم،بازی قشنگی است وقتی مادر پوتین افسر جوان را لیس می زند و روزنامه ها هی عکس پدر را می نویسند کنار آدم های مهم هر شب هزار بار عروس می شود و خواهرم هزار بار جیغ می کشد هزار بار بازی قشنگی است کارگران ساعت یازده احساساتی می شوند فردا همه به خیابان می ریز ریز می کنند پارچه های رنگی را آواز می خوانند می رقصند و البته شعار می دهند ما می میریم تا عکاس "تایمز" جایزه بگیرد |
Nous décédons Par : Seyed Elias Alavi Traduit par:La Pomme Mordue
Nous trépassons pour que les poétes malades composent des poémes nous décédons , c'est un jeu amusant quand maman léche les bottes du jeune officier et que les journaux publient la photo du papa À coté des VIPs mille fois elle devient mariée chaque nuit et ma soeur crie mille fois mille fois ! Que ce jeu est amusant et les travailleurs deviennet sentimental à onze heures demain , ils envahissent tous les rues et ils déchirent en lambeaux les tissues colorés et , ils chantes et , ils densent et bienentendu , ils chantent des slogans nous mourrons pour qu'on décerne le prix de meilleure photo au TIMES |