امضا پایان می بخشد.با آن که چیزی از نام را با خود یدک می کشد و نام همیشه خود شروع است.به نام خدا هم که شروع کنیم شروع به نام خود کرده ایم.چرا که خدا هیچ کس جز خود ما نیست.هیچ بزرگ ما.درون ما.هیچی که درون خود ماست.هیچ ما در ما.به نام ما یا به نام او فرقی نمی کند در هر حال آغازی را با خود تا پایان متن می بریم. --------- درون من دو شخص جاریست:منی که امضا می کنم و مایی که می خوانیم و به وقت خواندن سه نفر شده ایم. از کتاب:من گذشته : امضا یدالله رویایی – انتشارات کاروان در ترجمه دست کاری کرده ام |
La signature termine toujours. Bien qu'elle ait quelque chose du nom en elle, et que le nom soit toujours commencement. Même si nous commençons au nom de Dieu, nous commençons au nom de nous-même. Car Dieu n'est rien d'autre que nous-même. Notre grand rien. En nous. un rien qui est en nous, le rien en nous. Son nom à Lui ou nom de nous, nous menons une notion de commencement avec nous jusqu'à la fin du texte. -------- Dans ma personne il y a deux personnes; L'une singulière qui signe, l'autre plurielle qui lit, et au moment de la lecture nous sommes trois. De livre:Le passe en je signature Par: Yadoliah ROYAЇ |
و باز قابل تحسینه ...
البته این هیچیو ثابت نمی کنه....
:) ) پرفسور این چه حرفیه شما استادی واسه خودت
دوست عزیز
متن هایت را خواندم . بسیار خوب است . من نیز فرانسه می خوانم . منتها عاشق رمبو هستم . اگر دوست داشتی به من سر بزن .
برگشتم .نه دیگه کتک نه ! خشانت به خرج نده . حالا اگه زور داری یه چند تایی هستن میخوام حالشونو بگیری اگه پایه ای بزن قدش ..راستی میونه ات با مالارمه چطوره !! بیا پیش من باشه !!!
قشنگ بود راستی به خاطر پدرت متاسفم البته یه جورهایی مثل منی
مهسا(البته نمیدونم کدوم خودم این نظر رو گذاشت )
زنگ زدم به انتشارات کتاب خورشید. صحبت کردم و اسم و ادرس چند تا کتاب فروشی فعال رو تو مشهد دادم. قرار شده توزیع کنند تا هفته ی دیگه. خریدم خبرت میکنم. مرسی که گفتی و اطلاع دادی.
تو خجالت نمی کشی میگی مالارمه رو نمی شناسم...وای..وای...وای....منو بگو که می خواستم یه شعرش رو برات بفرستم که اول حسابی حال کنی بعد مز مزه کنی نه یعنی هیچی..دیگه هیچی ...یه تکون به خودت میدی یا ...خودم خدمتت میرسم...
این قدر ننه من غریبم بازی در نیار !!کتکه رو خوردی..حیف که..... هیچی تا بعد .بروسراغ تاریخ نقد جدید از رنه ولک با ترجمه ی خوب استاد ارباب شیرانی..جلد سه یا چهار !!! برات شعرش رو می فرستم ..اروتیک هم باشه مگه اروتیسم بده؟ به قول ژرژ باتای :اروتیسم تایید زندگی تا خود مرگ است .راستی برو داستانی که گذاشته بودم روی مادام ادواردا اون اول ها که تازه وب لاگ رو باز کرده بودم..برو اون رو بخون اسمش هست «واسازی یک دیدار عاشقانه» بخون و نظرت رو بهم بگو...تا بعد !!!!!!
سلام
وبلاگ خوبی دارید. مطا لب جالبی هم نوشتید .من نیز یک وبلا گ در بکردم . دوست داشتی سری بزن .منتظرت هستم تا بعد......
http://www.azadunifr.blogspot.com
formidable ! j'aime ses poems.
درون من دو شخص جاریست:منی که امضا می کنم و مایی که می خوانیم و به وقت خواندن سه نفر شده ایم. ....این یه دنیا حرفه !!
درون من هم دو شخص جری است. منی که کوچک است و مایی که دوست ندارد بزرگ شود