Victor Hugo 1802-1885
!Oh! l'amour d'une mère" !Amour que nul n'oublie Pain merveilleux qu'un Dieu !Partage et multiplie Chacun en a sa part ".Et tous l'ont en entier Victor Hugo |
"آه! عشق به یک مادر! عشقیست که هیچ کس به فراموشی نمی سپارد! نان مقدسی ست که پروردگار آن را قسمت و چند برابر کرده است! هر کس از آن سهمی دارد و همه از آن بهره مندند." ویکتور هوگو |
Ecrivain et poète français «Je suis un homme qui pense à autre chose»
|
نویسنده و شاعر فرانسوی تولد در 26 فوریه 1802 در بسانسون مرگ در 22 می 1885 در پاریس "من مردی هستم که به چیز دیگری می اندیشد" بیوگرافی ویکتور هوگو
ویکتور هوگو پسر ژنرال همیشه غایب امپراتور بود که توسط مادرش بزرگ شد.وی هنوز دانش آموز دبیرستان لویی لوگراند بود که بخاطر چاپ اولین مجموعه شعرش به نام "غزلیات" و کسب جایزه پانسیون از لویی 18 ام معروف و شناخته شده بود.وی رییس کانون نویسندگان جوان بود و اولین نمایشنامه اش را به نام "کرام ول" در سال 1827 منتشر کرد و "شرقی" و "هرنانی"نیز پس از آن به چاپ رسید.او همچون ژرارد دو ورنال و گوتیه از سبک رومانتیسم تبعیت می کرد.وی در سال 1831 اولین رمان تاریخی خود را با نام "نتردام پاریس" منتشر کرد و در سال 1838 شاهکار رمانتیک خود را به نام "روی بالا" منتشر کرد.در سال 1841 به عنوان عضو آکادمی فرانسه انتخاب شد و در سال 1843 با مرگ دخترش لئوپولدین در روند کاری خود بازنگری کرد.در سال 1862 "بینوایان" را به اتمام رساند که باعث شهرت بسیار وی گردید.مخالفتش علیه کودتای 2 دسامبر باعث شد که تا سال 1870 در تبعید به سر ببرد.وی با سنی بیشتر از 60 سال به پاریس بازگشت و نوشته "افسانه قرن ها" را شروع کرد.ویکتور هوگو شاعر رومانتیک و دراماتیک و نویسنده رمان های اسطوره ای بود که شهرتی بی نظیر و بی همتا داشت. |
Jacques Prévert « Le contrôleur » Allons allons Pressons Trop longtemps |
ژاک پرور (1900-1977) ترجمه:سیب گاززده "مامور ایستگاه" برید برید زود باشید برید برید یالا زود باشید کلی مسافر ایستاده کلی مسافر زود باشید زود باشید کلی مسافر تو صف ایستاده همه جا ریخته زیاد همه جای سکوی ایستگاه یا بهتر بگویم در راهروهای شکم مادریشان برید برید زود باشید ماشه را بکشید همه باید زندگی کنند پس یکم خودتان را بکُشید برید برید یالا جدی باشید برای همه جا بذارید می دانید که این جا نمی توانید برای مدت زیادی توقف کنید این جا باید برای همه جا داشته باشد همه باید یک چرخی بزنند درگردش روزگار گردشی در درون دنیا گردشی کوچک که همه آن را می پیمایند برید برید زود باشید زود باشید مودب باشید همدیگر رو هل ندید. |
« Le contrôleur » de Prévert «Le contrôleur », un poème dans la collection qui s’appelle Paroles de Jacques Prévert, traite du thème du monde moderne qui devient de plus en plus mécanique. Le monde de «Le contrôleur», compris comme l’intérieur d’un wagon du train ou du métro, montre que la vie, selon Prévert, est sans signification ou direction. Elle est seulement une série des voyageurs qui arrivent et départent avec la précision d’un système du transport.
La forme et la répétition Les petits vers, dans une file eux-mêmes, sont, pour la plupart, courts et secs. L’effet des vers, avec leur répétition et leur air de commande, comme dans les vers «Allons allons / Pressons / Allons allons,» est que le poème donne l’impression d’un mouvement automatique, comme une machine. Les ordres «allons », «pressons » sont répétés partout dans le poème, et comme ça on comprend que les récepteurs de ces mots sont en file, leur avancement mesuré par ces mots. « Un petit tour » Dans le monde créé par «Le contrôleur », la vie est réduite à une file de «voyageurs » qui fait «un petit tour dans le monde ». Le contrôleur essaye de garder le mouvement systématique de la masse de «voyageurs ». Ils font la queue, «partout », et même «dans les couloirs du ventre de leur mère. » Cette idée a un aspect comique, l’idée que même les voyageurs du futur attendent leurs entrées dans le monde en file à l’intérieur de la mère. Mais, la réduction du corps de la mère aux «couloirs » et la mécanisation de la naissance donnent à cet humour une couleur sombre. Ce monde est complètement mécanique. Le contrôleur dit, «Il faut bien que tout le monde vive / Alors tuez-vous un peu. » Comme un paradoxe, cette phrase est comique. Mais, comme la phrase qui traite les «couloirs » des mères, c’est un humour noir. |
"مامور ایستگاه" از ژاک پرور "مامور ایستگاه" یکی از شعر های مجموعه "حرف ها" می باشد که ژاک پرور در آن به دنیای مدرن امروز که کم کم بیشتر و بیشتر مکانیکی می شود اشاره می کند.دنیای "مامور ایستگاه" در یک کوپه و یا قطار و یا مترو می گذرد که به نظر ژاک پرور زندگی را بی هیچ جهت و اهمیتی نشان می دهد.و فقط یک سری مسافران با سیستم حمل و نقل دقیق یا می رسند و یا می روند.
فرم و تکرار مصرع های کوتاه در قالب های کوتاه و خشک قرار دارند.تاثیر مصرع ها با تکرار آن ها و جو فرمان دهنده مانند مصرع "برید برید /عجله کنید/زود باشید" چون شعریست که حالت حرکت اتوماتیک مانند یک ماشین را القا می کند.دستور "برید"،"زود باشید" همه جای شعر تکرار شده است و انگار که تکرار کلمات میزان تکرار عبور و مرور سکو را نشان می دهد.
"گردش کوچک روزگار" در دنیای "مامور ایستگاه" دنیا به گروهی از "مسافران" تبدیل شده که "گردش روزگار را در دنیا" بوجود می آورند.مامور ایستگاه وظیفه نگهبانی این حرکت ماشین وار "مسافران" را دارد.افراد بسیاری روی ایستگاه ایستاده اند،"همه جا" و همچنین در راهروهای شکم مادرشان".این اشاره طنزگونه به معنای اینست که انگار مسافران آینده می خواهند از درون شکم مادرشان وارد ایستگاه بشوند.اما شبیه سازی جسم مادر چون "راهروها" و مکانیزه شدن تولد به این طنز مایه ی مبهمی می بخشد.
با توجه به "مامور ایستگاه" می بایست ایستگاه را ترک کرد تا برای مسافران دیگر جای خالی باشد.وقتی برای از دست دادن نیست.می گوید:ماشه را بکشیم.در اینجا مرگ هم به سیستم مکانیکی تبدیل شده است.آن هنگام که گردش روزگار به پایان رسید مسافران می بایست ماشه را بکشند.
جهان کاملا مکانیکی شده است."مامور ایستگاه" می گوید: همه باید زندگی کنند/یکم خودتان را بکُشد. پارادوگس این عبارت نیز طنز گونه است.اما همچون راهروهای مادران مبهم و تاریک. |
می خواهم در آغوشت بگیرم چه زیبا باشی و چه زشت چه تردید داشته باشی و چه برایت مهم نباشد پیش از آن که فراموشم کنی یا که بمیری درهایت را بسویم بگشا می خواهم در آغوشت بگیرم چه روسپی باشی و چه روحانی چه ضعیف باشی و چه قوی پیش از آن که گورت کنده شود درهایت را بسویم بگشا می خواهم در آغوشت بگیرم چه سست باشی و چه دلگیر یا آن که کامل برایت بی اهمیت باشد پیش از آنکه تمام هستی ات مرا ترک کند مرا به عزا ننشان می خواهم در آغوشت بگیرم حتا اگر آنچه می اندیشم برایت ذره ای اهمیت نداشته باشد حتا اگر بدجنس باشی حتا اگر تمام هستی ات ار وجود من بی خبر باشد می خواهم بگیرمت می خواهم بگیرمت چرا که تو ریشه و منشا من هستی چرا که تو لک لک و شیرینی من هستی چرا که درون تو وطن مادری من است می خواهم در آغوشت بگیرم چه من اگر افسوس بی اهمیتت باشم چه خاطره ای بد چه داده و چه فروخته شده باشم همیشه تو را داشته ام می خواهم بگیرمت ... می خواهم بگیرمت... می خواهم در آغوشت بگیرم و خود را در چشمانت باز یابم می خواهم بگویم که از تو دلگیر نیستم با آن که عصر هایی را از تو دلگیر بوده ام چه احساسات را لعنت فرستاده باشی و چه مرا نیمه دیگر خود کرده باشی می خواهم که مرا بفشاری می خواهم که مرا در آغوشت بفشاری!!! |
Je Voudrais Te Prendre Lynda Lemay (English) Que tu sois jolie, que tu sois laide Que tu sois putain ou religieuse Que tu sois faible ou que tu sois forte Que tu te trouves lâche et qu'tu t'en veuilles Même si tu t'fous de c'que je pense Même si t'es méchante comme dix Parce que t'es ma source et mes racines Que je sois ton regret le plus tendre Et me reconnaître dans tes yeux
|
Cliquer ce lien pour déchangement le clip de la chanson je voudrais te prendre
Click the following link to download the clip of the song I would like to take you
برای دانلود کلیپ آهنگ می خواهم در آغوشت بگیرم بر روی لینک کلیک کنید